در خبرها خواندم که یک سایت هوادار هیتلر در ایران فعالیت میکند. سری به آن زدم و با یک نگاه همه چیز دستگیرم شد. حقیقت قضیه این است که هیچ سنخیتی مابین اخوندها و هیتلر وجود ندارد. فقط یک دشمنی کور با اسرائیل باعث شده است که آخوند کوته فکر به فکر پرستش هیتلر بیافتد. سطح فکر آخوندها و قهر و آشتی های شان با کشورهای جهان مرا یاد قهر و آشتی های زنهای همسایه مان در زمان قدیم میاندازد. به همان اندازه سبک و بی معنی. چون هیتلر با یهودی ها دشمنی داشته پس باید دوست آخوند باشد و ایده اش تبلیغ شود. چقدر بلاهت فکر میخواهد.
این عقبمانده های در پیتی که عمری کسی آدم حسابشون نکرده، از اینکه یک اروپایی یا آمریکایی آدم حسابشون کنه کلی کیف میکنند. این که یک غربی دوکلمه ای از اینها تعریف کند. برای همین هم مسلمانان آذربایجان و کشمیر و شیعیان پاکستان را گذاشتند و رفتند سراغ مسلمانان بوسنی هرزه گوین و کلی به آنها خدمت کردند. البته مسلمانان بوسنی که چه عرض کنم. باید صابون این هفت خطها به تن تان خورده باشد تا بدانید از چه صحبت میکنم. خلاصه اینکه همه آنها که به ایران امدند شنیده ام خانه و زندگی خوبی در اختیار دارند.
قضیه هیتلر هم چیزی است برخاسته از همین عقده قدیمی که در ایران کسی اخوند را ادم حساب نمیکرده. خامنه ای، رفسنجانی و بقیه شان همه اخوندهای دوزاری به معنای واقعی بودند. آخوندهای ناشناس یک مسجد ناشناس که دور و برشان را یک مشت آدمهای ساده دل از خودشان عقبمانده تر گرفته بود.
این هیتلر اگر زنده بود اصلا اینها را آدم حساب نمیکرد. اینها هنوز صابون نژادپرستی آلمانی به تن شان نخورده. هیتلر زمان جنگ جهانی دوم البته صحبت از نژاد آریایی میکرد اما منظورش ما ایرانی ها نبودیم. او ما ایرانی ها و مردم خاورمیانه را به آریایی بودن قبول نداشت و مشتی وحشی بحساب می آورد. زمان رضاشاه البته روابط ایران و رژیم هیتلری خوب بود اما آلمانها از سر خباثت باما دوستی میکردند. هیتلر نیاز داشت که عقب جبهه روسها را نا امن کند و به همین خاطر هم با رضاشاه نهایت همکاری را داشت. او توانست فرستادگان ایران از جمله اسفندیاری رئیس مجلس شورای ملی را حسابی خام کند و دو سه تا از همین حرفهای قلمبه سلمبه ی آریایی و نژاد پرستی به دمش ببندد و آنچنان چشم رژیم رضاشاه را کور کرد که علیرغم آنکه کشورهای دلسوز ایران توسط دیپلماتهای شان به دولت ایران هشدار میدادند که متفقین مترصد حمله به ایران هستند اما همین دولتمردان این هشدارها را جدی نگرفتند و رضاشاه را در بیخبری مطلق قرار دادند و بهانه لازم را برای حمله متفقین به ایران فراهم کردند. از جمله کسانی که از دیپلماتهای غربی هشدار گرفته بود یکی ساعد مراغه ای سفیر ایران در مسکو بود که هرچه با تلگراف رمز اخبار ناگوار را به تهران مخابره میکرد و در مورد آلمان ها هشدار میداد در پاسخ او اطمینان میدادند که ارتش قوی ایران توانایی جلوگیری از هرگونه تهدیدی را دارد. بالاخره مراغه ای خود راهی تهران میشود اما حرفش را گوش نمیکنند. زمان رضاشاه و دیدن چند لشگر زرهی آنچان فرماندهان را غره کرده بود که زیر گوش رضاشاه صحبت از پس گرفتن 17 شهر قفقاز از روسها را نیز میکردند. و همین یک نمونه سخن از زبان یک فرمانده نظامی حتا اگر برای لاف و گزاف هم باشد نشان دهنده پرت بودن آن فرد و در نتیجه نشان دهنده پرت بودن ملتی از دنیای پیرامونش است.
و سخن آخر اینکه نازی جماعت به هر فلسفه ای احمقانه که دارد با یهودی دشمنی میورزد این دشمنی کوچکترین ارتباطی به ما ندارد و ما نباید آلت دست چنین نگاهی باشیم. مشکل اعراب و اسرائیل یک مشکل ملی است نه نژادی و مذهبی. آنها بر سر زمین مشکل دارند نه مذهب. یاسر عرفات و عبدالناصر و صدام حسین مشکل شان با گلدامایر و موشه دایان مشکل ارضی بود نه دیدنی. این مشکل از زمانی بوی مذهب به خودش گرفته که آخوندهای ایران خودشان را نخود آش کردند.
نازیسم آلمانی اما همانقدر چشم دیدن ما ایرانی ها را ندارد که اسرائیلی ها و فلسطینی ها را. هیتلر اگر دستش میرسید پس از یهودی ها نسل بقیه مردم جهان که موهای مشکی داشتند را بر میانداخت و برایش ایرانی و چینی و ژاپنی و عقبمانده و جلو مانده تفاوتی نمیکرد. پس راه انداختن یک سایت نژاد پرستانه و تبلیغ نازیسم و راه انداختن یک سایت توسط ایرانی ها یک خودزنی است که از یک مشت آدم ندیدبدید بی سواد و نفهم سر میزند.
این عقبمانده های در پیتی که عمری کسی آدم حسابشون نکرده، از اینکه یک اروپایی یا آمریکایی آدم حسابشون کنه کلی کیف میکنند. این که یک غربی دوکلمه ای از اینها تعریف کند. برای همین هم مسلمانان آذربایجان و کشمیر و شیعیان پاکستان را گذاشتند و رفتند سراغ مسلمانان بوسنی هرزه گوین و کلی به آنها خدمت کردند. البته مسلمانان بوسنی که چه عرض کنم. باید صابون این هفت خطها به تن تان خورده باشد تا بدانید از چه صحبت میکنم. خلاصه اینکه همه آنها که به ایران امدند شنیده ام خانه و زندگی خوبی در اختیار دارند.
قضیه هیتلر هم چیزی است برخاسته از همین عقده قدیمی که در ایران کسی اخوند را ادم حساب نمیکرده. خامنه ای، رفسنجانی و بقیه شان همه اخوندهای دوزاری به معنای واقعی بودند. آخوندهای ناشناس یک مسجد ناشناس که دور و برشان را یک مشت آدمهای ساده دل از خودشان عقبمانده تر گرفته بود.
این هیتلر اگر زنده بود اصلا اینها را آدم حساب نمیکرد. اینها هنوز صابون نژادپرستی آلمانی به تن شان نخورده. هیتلر زمان جنگ جهانی دوم البته صحبت از نژاد آریایی میکرد اما منظورش ما ایرانی ها نبودیم. او ما ایرانی ها و مردم خاورمیانه را به آریایی بودن قبول نداشت و مشتی وحشی بحساب می آورد. زمان رضاشاه البته روابط ایران و رژیم هیتلری خوب بود اما آلمانها از سر خباثت باما دوستی میکردند. هیتلر نیاز داشت که عقب جبهه روسها را نا امن کند و به همین خاطر هم با رضاشاه نهایت همکاری را داشت. او توانست فرستادگان ایران از جمله اسفندیاری رئیس مجلس شورای ملی را حسابی خام کند و دو سه تا از همین حرفهای قلمبه سلمبه ی آریایی و نژاد پرستی به دمش ببندد و آنچنان چشم رژیم رضاشاه را کور کرد که علیرغم آنکه کشورهای دلسوز ایران توسط دیپلماتهای شان به دولت ایران هشدار میدادند که متفقین مترصد حمله به ایران هستند اما همین دولتمردان این هشدارها را جدی نگرفتند و رضاشاه را در بیخبری مطلق قرار دادند و بهانه لازم را برای حمله متفقین به ایران فراهم کردند. از جمله کسانی که از دیپلماتهای غربی هشدار گرفته بود یکی ساعد مراغه ای سفیر ایران در مسکو بود که هرچه با تلگراف رمز اخبار ناگوار را به تهران مخابره میکرد و در مورد آلمان ها هشدار میداد در پاسخ او اطمینان میدادند که ارتش قوی ایران توانایی جلوگیری از هرگونه تهدیدی را دارد. بالاخره مراغه ای خود راهی تهران میشود اما حرفش را گوش نمیکنند. زمان رضاشاه و دیدن چند لشگر زرهی آنچان فرماندهان را غره کرده بود که زیر گوش رضاشاه صحبت از پس گرفتن 17 شهر قفقاز از روسها را نیز میکردند. و همین یک نمونه سخن از زبان یک فرمانده نظامی حتا اگر برای لاف و گزاف هم باشد نشان دهنده پرت بودن آن فرد و در نتیجه نشان دهنده پرت بودن ملتی از دنیای پیرامونش است.
و سخن آخر اینکه نازی جماعت به هر فلسفه ای احمقانه که دارد با یهودی دشمنی میورزد این دشمنی کوچکترین ارتباطی به ما ندارد و ما نباید آلت دست چنین نگاهی باشیم. مشکل اعراب و اسرائیل یک مشکل ملی است نه نژادی و مذهبی. آنها بر سر زمین مشکل دارند نه مذهب. یاسر عرفات و عبدالناصر و صدام حسین مشکل شان با گلدامایر و موشه دایان مشکل ارضی بود نه دیدنی. این مشکل از زمانی بوی مذهب به خودش گرفته که آخوندهای ایران خودشان را نخود آش کردند.
نازیسم آلمانی اما همانقدر چشم دیدن ما ایرانی ها را ندارد که اسرائیلی ها و فلسطینی ها را. هیتلر اگر دستش میرسید پس از یهودی ها نسل بقیه مردم جهان که موهای مشکی داشتند را بر میانداخت و برایش ایرانی و چینی و ژاپنی و عقبمانده و جلو مانده تفاوتی نمیکرد. پس راه انداختن یک سایت نژاد پرستانه و تبلیغ نازیسم و راه انداختن یک سایت توسط ایرانی ها یک خودزنی است که از یک مشت آدم ندیدبدید بی سواد و نفهم سر میزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر